دانشگاه بوعلی سیناپژوهشنامه انقلاب اسلامی2251-868182720180622Spiritual Power in Islamic Revolution with Emphasis on Imam Khomeini's Thoughtقدرت معنوی در انقلاب اسلامی با تأکید بر اندیشه امام خمینی(ره)117231910.22084/rjir.2017.14597.2217FAناصرجمال زادهدانشیار علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع)محمدحسنی تباردانشجوی دکتری علوم سیاسی گرایش مسائل ایران دانشگاه امام صادق(ع)Journal Article20170919The alienation of power with spirituality in the liberal-democratic discourse has made politics into the realm of struggle in its domination, with the claim of orbital ethics. In the religion of Islam, spirituality is the flow and movement on the path (God's love for theology and melting in His divinity). The system of religious democracy comes from Islam and the Islamic revolution. If Islamic spirituality, as one of the sources of power, comes from the purely individual and internal affairs of the community, so that the person, the society and the state would become spiritual, and spiritual power is produced. In this sense, the individual, the society, and even the state, with all its structure and its agents, can become godly, that if such a success comes, then not only will corruption be not only power but also bring about the excellence and prosperity of the power of the people first and foremost to the people of the community. In this study, it will be focused on the conceptual framework of spiritual power and the multi-dimensional hermeneutic approach to understanding and interpreting Imam Khomeini's thought and life, which would be the best analogy of the embodiment of spirituality in the individual and social domain. The spiritual power of the Islamic Revolution, given its nature, resources, types, and applications, has such a capacity that it can shield the discourse of soft power in the present historical twist and changes itself into the dominant discourse; Especially in the present era, spirituality will be seen not only in the East, even in the most secretive parts of the Western community.The spiritual power of the Islamic Revolution, given its nature, resources, types, and applications, has such a capacity that it can shield the discourse of soft power in the present historical twist and changes itself into the dominant discourse; Especially in the present era, spirituality will be seen not only in the East, even in the most secretive parts of the Western community.بیگانگی قدرت با معنویت در گفتمان لیبرال دموکراسی، سیاست را به عرصه تنازع در سلطه طلبی آن هم با ادعای اخلاق مداری مبدل ساخته است. در دین اسلام، معنویت جریان و حرکت در مسیر تالّه (خداخواهی مسبوق به خداشناسی و ذوب شدن در الوهیت او) است. نظام مردمسالاری دینی برخاسته از اسلام و انقلاب اسلامی مدعی است اگر معنویت اسلامی به عنوان یکی از منابع قدرت، از امری صرفاً فردی و درونی، به ساحت اجتماع نیز وارد شود بگونهای که فرد، جامعه و دولت به وصف معنوی درآیند، قدرت معنوی تولید میشود. بدین معنا که فرد، جامعه و حتی دولت با تمام ساختار و کارگزارانش میتوانند خداگونه شوند که در صورت حصول چنین توفیقی، دیگر نه تنها قدرت فسادآور نخواهد بود بلکه موجب تعالی و سعادت صاحبان قدرت در وهله اول و به تبع افراد جامعه خواهد شد. در این پژوهش چارچوب مفهومی مختار قدرت معنوی است که با روش هرمنوتیک چند سویه به فهم و تفسیر اندیشه و سیره امام خمینی (ره) که خود بهترین تمثیل از تجسم معنویت در حیطه فردی و اجتماعی بود، پرداخته خواهد شد. قدرت معنوی مولود انقلاب اسلامی با توجه به ماهیت، منابع، گونه ها و کاربردهایش دارای چنان ظرفیتی است که میتواند در پیچ تاریخی کنونی، گفتمان قدرت نرم را به سایه رانده و خود به گفتمان غالب بدل شود؛ بویژه در دوران کنونی که نه فقط در شرق حتی در غیردینیترین بخشهای جامعه غربی نیز معنویت خواهی دیده میشود.https://rjir.basu.ac.ir/article_2319_759eb9d15e1b8e62f0fbeb09bb7514fd.pdfدانشگاه بوعلی سیناپژوهشنامه انقلاب اسلامی2251-868182720180622Analysis of the relationship between Israel and Iraqi Kurdistan and its security implications for the Islamic Republic of Iranتحلیل رابطه اسرائیل و کردستان عراق و پیامد های امنیتی آن برای جمهوری اسلامی ایران1940232010.22084/rjir.2018.14742.2234FAمسعوداخوان کاظمیدانشیار گروه علوم سیاسی- دانشگاه رازی0000-0003-4129-9689فرزادرستمیاستادیار گروه علوم سیاسی- دانشگاه رازیحامدشاهملکیپژوهشگر (کارشناس ارشد علوم سیاسی)Journal Article20171013The profound developments in Iraq after the Persian Gulf War in 1991, and in particular the vacuum of power created after the fall of Saddam in 2003, ISIL invasion of this land, and recently a referendum on independence in Iraqi Kurdistan and the expansion of political, economic, and military activities of the Kurds in line with their independence goals in this country, in addition to the extensive presence of the United States and its allies in the Middle East after September 11, and the plans for the Middle East and New Middle East strategies, has provided a good basis for expanding the presence and influence of Israel in Iraqi Kurdistan. Israel's influence in Iraqi Kurdistan is in fact a continuation of Israel's national security and foreign-policy strategy in the Middle East to get out of isolation and dominate the region. The main question posed by this article is that the increase in the presence and influence of Israel in Iraqi Kurdistan will produce what consequences for the national security and interests of Iran? This article explores the objectives, interests, and facilitating requirements of the Israeli actions for presence in Iraqi Kurdistan and by using a descriptive-analytical method based on the conceptual framework of the threat balance, attempts have been made to explain the various aspects of the policies and relations of Israel with the Kurds of Iraq and their consequences for the national security of Iran. The findings of the present study indicate that the presence and influence of Israel in the Kurdistan region of Iraq is in line with the strategic goals of this regime, including the creation of a new strategic alliance in the region, which can ultimately be a serious threat to security of Iran.تحولات عیمق در عراق پس از جنگ خلیج فارس در سال 1991، و بویژه خلاء قدرت ایجاد شده پس ازسقوط صدام در سال 2003، هجوم داعش به این سرزمین، و اخیرا برگزاری رفراندوم استقلال در کردستان عراق و گسترش فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، نظامی کردها در راستای اهداف استقلال طلبانه خود در این کشور، در کنار حضور پررنگ آمریکا و متحدان این کشور در خاورمیانه پس از 11سپتامبر و طرح استراتژیهای خاورمیانه بزرگ و خاورمیانه جدید، زمینه مناسبی برای توسعه حضور و نفوذ اسرائیل درکردستان عراق فراهم آورده است. نفوذ اسرائیل در کردستان عراق در واقع تداوم استراتژی امنیت ملی و سیاست خارجی اسرائیل در خاورمیانه برای خروج از انزوا و تسلط بر این منطقه است. پرسش اصلی پیش روی این مقاله اینست که افزایش حضور و نفوذ اسرائیل در کردستان عراق چه آثار و پیامدهایی را بر امنیت ملی و منافع ایران ایجاد خواهد نمود؟ در این مقاله اهداف، منافع، و زمینههای تسهیلکننده و اقدامات اسرائیل برای حضور در کردستان عراق بررسی شده و با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و برمبنای چارچوب مفهومی موازنه تهدید تلاش شدهاست تا ضمن تبیین جنبههای مختلف سیاستها و روابط اسرائیل با کردهای عراق، تبعات آنها بر امنیت ملی ایران واکاوی شوند. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهند که حضور و نفوذ اسرائیل در منطقه کردستان عراق، در راستای تحقق اهداف راهبردی این رژیم، ازجمله ایجاد یک متحد استراژیک جدید در منطقه میباشد که در نهایت میتواند تهدیدات جدی امنیتی برای ج. ا. ایران در بر داشته باشد.https://rjir.basu.ac.ir/article_2320_9039a872bc4614a8c8543546b4f8399f.pdfدانشگاه بوعلی سیناپژوهشنامه انقلاب اسلامی2251-868182720180622Study and comparison of civilization components between Iran and the United Statesبررسی و مقایسه مولفه های تمدنی میان ایران و آمریکا4166242310.22084/rjir.2018.16030.2383FAفرزادجهان بیناستادیار دانشگاه شاهدمحمدجوادفتحیدانشجوی دکتری علوم سیاسی، گرایش آینده پژوهی مطالعات سیاسی انقلاب اسلامی، دانشگاه شاهدJournal Article20180317آمریکا سرزمین مهد تمدن غربی به مثابه تمدن غالب کنونی است و ازسویدیگر، ایران بهدلیل برخورداری از ظرفیتهای شایان، دنیای سیاست بین الملل از گذشته های دور عرصه رقابت هم در سطح واحدهای حکومتی و هم در صورت کلان آن نزاع بین تمدن های مستقر و کشورهایی مستعد تمدن سازی بوده است. باید به این مهم عنایت داشت که در دنیای کنونی نیز این مسئله مشاهده می شود و شواهد و قرائن نیز نشان می دهد که در آینده رقابت ها و درگیری های تمدنی تشدید خواهد شد.داعیة برپایی تمدنی جدید با عنوان تمدن نوین اسلامی دارد. ازاینرو، نوعی رقابت تمدنی میان این دو کنشگر دنیای سیاست بین الملل از گذشته های دور عرصه رقابت هم در سطح واحدهای حکومتی و هم در صورت کلان آن نزاع بین تمدن های مستقر و کشورهایی مستعد تمدن سازی بوده است. باید به این مهم عنایت داشت که در دنیای کنونی نیز این مسئله مشاهده می شود و شواهد و قرائن نیز نشان می دهد که در آینده رقابت ها و درگیری های تمدنی تشدید خواهد شد.برقرار شده است که یکی درصدد حفظ استیلاء تمدنی و دیگری درصدد برپایی تمدن جدید میباشد. پرسش اصلی پژوهش این است که چه مولفه هایی در رقابت تمدنی میان آمریکا و ایران موثرند و سرانجام این رقابت بر اساس مولفه های تمدنی چه خواهد شد؟ درهمینزمینه، نُه مولفه «ایدئولوژی»، عوامل «جغرافیایی»، «انسانی و اجتماعی»، «فرهنگی»، «سیاسی»، «اقتصادی»، «نظامی»، «سیاست خارجی» و «علم و فناوری» برشمرده شده که از رهگذر بررسی آنها میتوان به پاسخی مناسب برای سوال اصلی نائل آمد. بررسیهای صورتپذیرفته نشان می دهد که در محیط آینده از میان مؤلفههای یادشده، مولفه های نرم مانند مولفه های فرهنگی، انسانی، اجتماعی و علم، در جهان آینده اولویت ویژهای پیدا میکنند. این مولفه ها نقاط قوت ایران هستند و می توانند سرانجام منازعه را به نفع تمدن نوین اسلامی تغییر دهند.دنیای سیاست بین الملل از گذشته های دور عرصه رقابت هم در سطح واحدهای حکومتی و هم در صورت کلان آن نزاع بین تمدن های مستقر و کشورهایی مستعد تمدن سازی بوده است. باید به این مهم عنایت داشت که در دنیای کنونی نیز این مسئله مشاهده می شود و شواهد و قرائن نیز نشان می دهد که در آینده رقابت ها و درگیری های تمدنی تشدید خواهد شد.آمریکا سرزمین مهد تمدن غربی به مثابه تمدن غالب کنونی است و ازسویدیگر، ایران بهدلیل برخورداری از ظرفیتهای شایان، داعیة برپایی تمدنی جدید با عنوان تمدن نوین اسلامی دارد. ازاینرو، نوعی رقابت تمدنی میان این دو کنشگر برقرار شده است که یکی درصدد حفظ استیلاء تمدنی و دیگری درصدد برپایی تمدن جدید میباشد. پرسش اصلی پژوهش این است که چه مولفه هایی در رقابت تمدنی میان آمریکا و ایران موثرند و سرانجام این رقابت بر اساس مولفه های تمدنی چه خواهد شد؟ درهمینزمینه، نُه مولفه «ایدئولوژی»، عوامل «جغرافیایی»، «انسانی و اجتماعی»، «فرهنگی»، «سیاسی»، «اقتصادی»، «نظامی»، «سیاست خارجی» و «علم و فناوری» برشمرده شده که از رهگذر بررسی آنها میتوان به پاسخی مناسب برای سوال اصلی نائل آمد. بررسیهای صورتپذیرفته نشان می دهد که در محیط آینده از میان مؤلفههای یادشده، مولفه های نرم مانند مولفه های فرهنگی، انسانی، اجتماعی و علم، در جهان آینده اولویت ویژهای پیدا میکنند. این مولفه ها نقاط قوت ایران هستند و می توانند سرانجام منازعه را به نفع تمدن نوین اسلامی تغییر دهند.https://rjir.basu.ac.ir/article_2423_4eb1691061299f55d49ae5997547bc54.pdfدانشگاه بوعلی سیناپژوهشنامه انقلاب اسلامی2251-868182720180622readout of Political Islam Political Discourse of Afghanistan From Imam Khomeini's Viewpoint (1989-1979م.)بازخوانیِ گفتمان اسلام سیاسیِ افغانستان از منظر امام خمینی (ره) (1989-1979م.)6787232210.22084/rjir.2018.15027.2268FAمهدینجف زادهدانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهدناصریوسف زهیدانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20171113Iran and Afghanistan have played an important role in the revival and spread of the political discourse of the late 1980s. So far. The Islamic Revolution of Iran was one of the milestones of the political discourse of Islam, and after that, Afghanistan by defeating the Soviet Union (1988), became a strong point for the transnational spread of the mentioned discourse. During the critical years of this decade, the resistance movement of Afghanistan was considered by Imam Khomeini (RA). He, while redefining and the transnational propagation of Islamic Political Discourse of Iran, believed in the unfavorable situation of Islamism Approach in many Islamic countries. But, the political Islam of the Iranian nation, from the Imam's point of view, was a proper and successful Islamist model in the Islamic world that had the capacity and ability to disseminate and export softly to other countries. The mentioned pattern was not based solely on religion, but also on Iranianship and the scope of Iranian civilization. the main question and issue of this paper is that the political Islam discourse of Afghanistan, what characters represented in the political thought of Imam Khomeini (RA). The authors of the article are seeking to answer this question by using the method of discoursive text analysis and also explaining the political discourse of politics both theoretically (conceptually) and empirically (Islamic Republic of Afghanistan and Iran). The hypothesis of Present research is that he described Islamism, jihad, and alienation as one of the most prominent features of the resistance movement in Afghanistan. But due to the divisiveness of the political Islam discourse in Afghanistan, he emphasized the unity of the word in Afghanistan. The findings of the research indicate that Imam Khomeini (RA) from The Perspective of Iranian Model of political Islam has considered to political Islam discourse of Afghanistan.ایران و افغانستان نقش مهمّی در احیاء و اشاعهی گفتمان اسلام سیاسی از دههی 1980م. تاکنون داشتهاند. انقلاب اسلامی ایران، یکی از نقاط عطف گفتمان اسلام سیاسی بود و پس از آن، افغانستان با شکستدادن شوروی (1988م.) به نقطهی قوّتی برای اشاعهی فرامنطقهای گفتمان مذکور مبدّل شد. طی سالهای بحرانیِ دهه-ی مذکور، نهضت مقاومت افغانستان مورد توجّه امام خمینی (ره) قرارگرفت. وی، ضمن بازتعریف و اشاعهی فراملّیِ گفتمان اسلام سیاسی ایران، معتقد به وضعیت نامطلوب رهیافت اسلامخواهی در بسیاری از کشورهای اسلامی بودند؛ درحالی که اسلام سیاسی ملت ایران، از منظر امام (ره)، الگوی مناسب و موفق اسلامخواهی در جهان اسلام بود که دارای ظرفیت و توانایی اشاعه و صدور نرم به سایر کشورها بود. الگوی مذکور، صرفاً بر پایهی مذهب استوار نبود، بلکه ایرانیت و گسترهی تمدن ایرانی را نیز دربرداشت. از اینرو، سؤال اصلی این نوشتار آن است که گفتمان اسلام سیاسیِ افغانستان در دههی 1980م. از نظر امام خمینی (ره)، دارای چه ویژگیهایی بوده است. نویسندگان مقاله با استفاده از روش تحلیل متن گفتمانی درصدد پاسخ به این سؤال برآمدهاند. فرضیه پژوهش حاضر از این قرار است که امام خمینی (ره)، اسلامخواهی، جهاد و بیگانهستیزی را از مهمترین ویژگیهای بارز و مثبت نهضت مقاومت افغانستان میدانستند. امّا به خاطر تفرّق و چنددستگیِ گفتمان اسلام سیاسی در افغانستان، ایشان بر وحدت کلمه در این کشور تأکید داشتند. یافته-های پژوهش حاکی از آن است که امام خمینی (ره) از منظر الگوی ایرانیِ اسلام سیاسی به اسلام سیاسی افغانستان نظر داشته است.https://rjir.basu.ac.ir/article_2322_b3a19b628e10a9844b15a6be9e477783.pdfدانشگاه بوعلی سیناپژوهشنامه انقلاب اسلامی2251-868182720180622Concepts and threats of nationalism from Ayatollah Khamenei's perspectiveمفهوم شناسی و تهدیدات ناسیونالیسم از منظر آیت الله خامنهای89125248010.22084/rjir.2018.15203.2283FAمهدیقیضی سخااستادیار گروه تاریخ فرهنگ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه سیدجمال الدین اسدآبادیJournal Article20171206Nationalism, viewed as one of the most influential ideologies of the nineteenth and twentieth centuries, has been reviewed and evaluated by various thinkers, and the extreme tendency of this ideology has also been criticized by the international community and scholars. Meanwhile, the Supreme Leader of the Islamic Revolution has pointed out in his statements and messages about this ethnic and patriotic orientation in Islamic societies, which, in large part, have been pathologies and strategies that have emerged from extreme nationalism damage. Therefore, the present article tries to answer this question by using the method of thematic analysis and documentary studies; what is the meaning of nationalism from the point of view of Ayatollah Khamenei, and what are the threats of extremist nationalism to the Islamic world? The findings of the paper show that the typology of nationalism in Ayatollah Khamenei's intellectual system consists of two parts of positive and negative nationalism: the extreme aspects of this ideology emphasize ethnic, linguistic, blood, and so on. Of religious feelings and spirituality. Some of the threats of nationalism to the Islamic world are: the removal of nations from each other, the intensification of ethnic and sectarian differences in the Islamic world, the weakening of the strength of the power structure of the Islamic countries, the elimination of Islamic and religious identity, the weakening of spirituality in Islamic societies, etc. The ignorance of Islamic rulers towards them can put the Islamic world in a state of dilemmas.the removal of nations from each other, the intensification of ethnic and sectarian differences in the Islamic world, the weakening of the strength of the power structure of the Islamic countries, the elimination of Islamic and religious identity, the weakening of spirituality in Islamic societies, etc. The ignorance of Islamic rulers towards them can put the Islamic world in a state of dilemmas.ناسیونالیسم به مثابه یکی از ایدئولوژی های تاثیرگذار در قرن نوزده و بیستم، از سوی متفکران مختلف مورد بازبینی و ارزیابی قرار گرفته است و عموماً گرایش افراطی این ایدئولوژی نیز مورد انتقاد جامعه جهانی و اندیشمندان قرار گرفته است. در این میان، رهبر انقلاب اسلامی در بیانات و پیام های خویش نسبت به این گرایش قومی و میهنی در جوامع اسلامی اشاراتی داشته اند که به صورت عمده، آسیب شناسی و ارائه راهبردهای برون رفت از آسیب های ملی گرایی افراطی بوده است. از این رو، مقاله حاضر تلاش دارد با بهره گیری از روش تحلیل مضمون و مطالعات اسنادی به این سوال پاسخ دهد؛ ناسیونالیسم از منظر آیت الله خامنه ای دارای چه بار معنایی است و گرایشات ملی گرایی افراطی چه تهدیداتی برای جهان اسلام دارد؟ یافته های مقاله نشان می دهند که تیپولوژی ناسیونالیسم در منظومه فکری آیت اله خامنه ای، شامل دو بخش ناسیونالیسم مثبت و ناسیونالیسم منفی می باشد که وجوه افراطی این ایدئولوژی، تاکید بر اشتراکات قومی، زبانی، خونی و... می باشد که به دور از احساسات دینی و معنویت گرایی است. برخی از تهدیدات ناسیونالیسم برای جهان اسلام عبارت از؛ دور کردن ملت ها از یکدیگر، تشدید اختلافات قومی و فرقه ای در جهان اسلام، تضعیف استحکام ساختار قدرت کشورهای اسلامی، اضمحلال هویت اسلامی و دینی، تضعیف معنویت در جوامع اسلامی و غیره می باشد که بی توجهی حاکمان اسلامی نسبت به آنها، می تواند جهان اسلام را با معضلات عدیده ای مواجه سازد.https://rjir.basu.ac.ir/article_2480_6c4070bed3c6e6e2b5f4f65dae71273e.pdfدانشگاه بوعلی سیناپژوهشنامه انقلاب اسلامی2251-868182720180622The strategy of the periphery of the Zionist regime and the balance of threat with Iran (studying the impact of the Islamic Revolution in changing the strategy of the periphery)راهبرد اتحاد پیرامونی رژیم صهیونیستی و موازنه تهدید با ایران(بررسی تاثیر انقلاب اسلامی بر تغییر راهبرد اتحاد پیرامونی )127150233310.22084/rjir.2018.14136.2155FAمهدیهشادمانیدانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه اصفهانعنایت اللهیزدانیدانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهانمحمد علیبصیریاستادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهانJournal Article20170711During the Pahlavi era, Iran and Israel formulated the framework for strategic cooperation within the framework of the doctrine of the periphery. But in 1978, with the interruption of the Zionist regime's relations with Iran, the Israeli national security strategy and peripheral doctrine were under the influence of the threat of the Islamic Revolution. The present article, considering the changes that took place, including the occurrence of the Islamic Revolution and the beginning of the Middle East Peace Process in the 1990s, raised the fundamental question of what the goals of relations between Israel and Iran in the pre-revolutionary and post-revolution stages were based on the doctrine of the periphery. Is it Islamic? In answer to this question, based on the threatening variables against Israel, the government implemented a peripheral alliance aimed at balancing threats against Arab governments in cooperation with Iran. But after the fall of the Shah's regime, Israel pursued a peripheral alliance strategy in the form of a traditional discourse to confront the Islamic Revolution, in the framework of its presence in major strategic areas of the world, influencing US decision-making, accountability, and nuclear monopoly. The idea of innovation in this research is to use the theoretical balance of threat, with a descriptive and analytical approach to explaining Israel's perception of threats and unity with heterogeneous identities. The findings of the author explain that Israel's goals and relationships are the product of building power and solving security challenges based on threats that were propagandistic and non-existent in the Israeli psychological environment. In other words, the mental and perceptual environment has directly provided Israel with a perception of the threat.<br /> keywords:Alliance Peripheriae، Israel، Iran، Strategy، Threat.ایران و اسرائیل در دوره پهلوی در چارچوب دکترین اتحاد پیرامونی، مناسبات مبنی بر همکاری استراتژیک را شکل دادند. اما در سال 1978 م و قطع مناسبات رژیم صهیونیستی با ایران، دکترین پیرامونی، تحت تاثیر مواجه با تهدید انقلاب اسلامی قرار گرفت. مقاله پیش رو با در نظر گرفتن تحولات رخ داده از جمله وقوع انقلاب اسلامی و آغاز فرآیند صلح خاورمیانه در دهه90میلادی، به طرح این سوال اساسی پرداخت که بر اساس دکترین اتحاد پیرامونی چه اهداف وروابطی بین اسرائیل و ایران در دو مقطع قبل و بعد از انقلاب اسلامی برقرار بوده است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت بر اساس متغیرهای تهدیدزا علیه اسرائیل،این دولت اتحاد پیرامونی را با هدف ایجاد موازنه تهدید در برابر دول عربی با همکاری ایران اجرا نمود. اما پس از سقوط رژیم شاه، اسرائیل راهبرد اتحاد پیرامونی را در جهت مقابله با انقلاب اسلامی، درچارچوب حضور در مناطق استراتژیک جهان ، تاثیرگذاری بر تصمیم سازی آمریکا، احاله مسئولیت و انحصار هسته ای پیگیری کرد.نکته نوآوری این پژوهش بهره گیری از چارچوب نظری موازنه تهدید، با رویکرد توصیفی و تحلیلی در جهت تبیین پندار اسرائیل از تهدیدات و اتحاد با هویت های ناهمگن بوده است. یافته های نویسنده تبیین می کند که پایه اهداف و روابط اسرائیل محصول ساخت قدرت و رفع چالش های امنیتی بر اساس تهدیداتی است که در محیط روانی اسرائیل یه صورت تبلیغی ونمایشی بوده نه در محیط واقعی. به معنای دیگر محیط روانی و ادراکی به طور مستقیم برداشتی از تهدید را برای اسرائیل فراهم کرده است.https://rjir.basu.ac.ir/article_2333_29b9e0a0c263d170d73f588ddab1808e.pdfدانشگاه بوعلی سیناپژوهشنامه انقلاب اسلامی2251-868182720180622The soft power sources of the Islamic Republic of Iran; a quantitative study of general science and technology policiesمنابع قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران؛ مطالعه کمی سیاست های کلی علم و فناوری151175233410.22084/rjir.2018.14786.2244FAعلی اکبرجعفریدانشیار روابط بین الملل دانشگاه مازندرانسیدمحمدجوادقربیدانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامیJournal Article20171018The Islamic Republic of Iran has a wealth of soft power resources in both internal and external dimensions, and this issue has been a major contributor to the promotion of the status and national capabilities of Iran in the international arena. One of the important issues regarding Iran's national power is identifying and extracting the capacities and sources of soft power. Due to the wide range of Iranian power resources, it is necessary and proper to study them. Meanwhile, the general documents and general policies of the Islamic Republic of Iran are one of the most suitable sources of soft power extraction. Therefore, the present paper seeks to explore soft power sources in terms of general science and technology policies. . In this regard, the authors intend to answer the main question using the quantitative content analysis method and the "quadruple pattern of soft power sources"; what are the components of the soft power of the Islamic Republic of Iran in general science and technology policies? Are you The findings of the paper show that political, cultural, scientific and economic resources of soft power exist in the general policies of science and technology, and one of the most important sources of soft power in the document is the promotion of international dignity, the expansion of international constructive cooperation , Inspiration, knowledge economy, commercialization of science and technology, proper education, the foundations of the Islamic Revolution and the Islamic Republic of Iran, religious and moral teachings, scientific authority, access to advanced technologies, the growth of scientific production, knowledge management.commercialization of science and technology, proper education, the foundations of the Islamic Revolution and the Islamic Republic of Iran, religious and moral teachings, scientific authority, access to advanced technologies, the growth of scientific production, knowledge management.commercialization of science and technology, proper education, the foundations of the Islamic Revolution and the Islamic Republic of Iran, religious and moral teachings, scientific authority, access to advanced technologies, the growth of scientific production, knowledge management.جمهوری اسلامی ایران دارای منابع سرشار قدرت نرم در ابعاد داخلی و خارجی می باشد و همین موضوع بسترساز ارتقاء منزلت و توانمندی ملی ایران در عرصه جهانی شده است. یکی از مسائلی که در خصوص قدرت ملی ایران حائز اهمیت می باشد، شناسایی و استخراج ظرفیت ها و منابع قدرت نرم می باشد که با توجه به دامنه گسترده منابع قدرت ایران، بررسی دقیق آنها امری بایسته و ضروری می باشد. در این میان، اسناد فرادستی و سیاست های کلی نظام جمهوری اسلامی ایران یکی از پتانسیل های مناسب استخراج منابع قدرت نرم می باشند و به همین دلیل، مقاله حاضر مترصد است منابع قدرت نرم را از منظر سیاست های کلی علم و فناوری مورد بررسی قرار دهد. لاجرم، نگارندگان مترصد هستند با بهره گیری از روش تحلیل محتوای کمی و «الگوی چهار وجهی منابع قدرت نرم» به این سوال اصلی پاسخ دهد که؛ منابع قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در سیاست های کلی علم و فناوری کدامند و شامل چه مولفه هایی می شوند؟ یافته های مقاله نشان می دهند که منابع سیاسی، فرهنگی، علمی و اقتصادی قدرت نرم در سیاست های کلی علم و فناوری وجود دارند و از مهترین منابع قدرت نرم در سند مزبور می توان به؛ ارتقاء منزلت بین المللی، گسترش همکاری سازنده بین المللی، الهام بخشی، اقتصاد دانش بنیان، تجاری سازی علم و فناوری، تربیت صحیح، مبانی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران، معارف دینی و اخلاقی، مرجعیت علمی، دست یابی به فناوری های پیشرفته، رشد تولیدات علمی، مدیریت دانش اشاره کرد.https://rjir.basu.ac.ir/article_2334_bc1cc7a7c8dd1253bc166441128b5651.pdfدانشگاه بوعلی سیناپژوهشنامه انقلاب اسلامی2251-868182720180622-مبانی فکری نهضت آزادی در حوزه دین و سیاست؛ با تاکید بر اندیشه مهندس بازرگان177200240910.22084/rjir.2018.15123.2277FAعیسیمولوی وردنجانیدانشجوی دکتری انقلاب اسلامی، دانشگاه معارف اسلامی0000000232807058حسینارجینیاستادیار دانشگاه معارف اسلامیJournal Article20171125-با ایجاد فضای باز سیاسی پس از شهریور 1320 جریانها و گروههای مختلفی با تمسک به اندیشه دینی و تلفیق آن با دستاوردهای غربی، به ارائه اندیشه نوین دینی پرداختند که بیشتر این اندیشهها وامدار تفکرات غربگرایانه بودند. از جمله این جریانها، نهضت آزادی به رهبری مهندس بازرگان بود. پژوهش حاضر با کالبد شکافی نگاه معرفتشناختی نهضت آزادی به دین و سیاست، نقطه گسست این جریان را از اسلام ناب محمدی در زیربناییترین مقولات نظری جستجو میکند. بر این اساس، مسئله اصلی این تحقیق، بررسی مبانی فکری نهضت آزادی در حوزه اندیشه دینی است. در واقع تبیین دقیق و نقد کامل اسلامگرایی از دیدگاه نهضت آزادی با محوریت اندیشه بازرگان مورد توجه است که پژوهش حاضر را از سایر نوشتهها در این زمینه متمایز میکند. <br /> به نظر میرسد وجود اندیشههای التقاطی در جامعه اسلامی، منجر به ایجاد چالشهای ایدئولوژیکی شده است که پرداختن به چنین موضوعاتی حائز اهمیت میگردد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که نهضت آزادی با محدود ساختن گستره نگاه دینی خود بر تجربه بشری و عقل ابزاری و محروم نمودن خود از معارف خطا ناپذیر وحی، به دامان ایدئولوژیهای غربی افتاده و به جهت تأکید مفرط در بهرهگیری از آموزههای سیانتیستی و پوزیتیویستی، مبانی دین را به محاق میبرد و در نهایت در وادی سکولاریسم و لیبرالیسم به دین حداقلی بسنده مینماید.<br /> رویکرد روششناسانه تحقیق، تبیین و تحلیل محتوای کیفی است که بر اساس آن، آثار مربوط به این جریان، به ویژه مهندس بازرگان به عنوان ایدئولوگ نهضت آزادی مورد تحلیل قرار میگیرد.https://rjir.basu.ac.ir/article_2409_da108b77ee30214d8e4134905d71741a.pdfدانشگاه بوعلی سیناپژوهشنامه انقلاب اسلامی2251-868182720180622Identity Ideas and Explaning the foreign policy of the Justice and Development Party about the Islamic Republic of Iranانگاره های هویتی و تبیین سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه در قبال جمهوری اسلامی ایران201215242810.22084/rjir.2018.15867.2369FAعبدالمطلبعبدالهدانشیار گروه معارف اسلامی دانشگاه علامه طباطبائیرامینولی زاده میدانیدانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع)مهدیپیروزفردانشجوی دکتری معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع)Journal Article20180224Turkey, which is a neighbor of Islamic Republic of Iran, has a strategic importance for our country. So, analyzing the positions of Justice and Development Party regarding Iran is significant. The Justice and Development Party has come to power since 2002 and its foreign policy in lieu of Iran, has experienced ups and downs in recent years. This essay tries to analyze the foreign policy positions of Justice and Development Party regarding Iran. The research question is: what factors affect the exigent and negatory positions of Justice and Development Party in lieu of Iran? Domestic factors such as the AK PARTY’s approach to Islam and Kurd issues, regional factors such as Arabic countries’ evolutions, Syria’s crisis, and extensive relations with Israeli regime, trans-regional factors like relations with EU and USA are among the most important political factors that have affected positions of Justice and Development Party for Iran. This essay analyzes Justice and Development Party’s positions regarding Iran based on the descriptive-analytic approach.<br /> Turkey, which is a neighbor of Islamic Republic of Iran, has a strategic importance for our country. So, analyzing the positions of Justice and Development Party regarding Iran is significant. The Justice and Development Party has come to power since 2002 and its foreign policy in lieu of Iran, has experienced ups and downs in recent years. This essay tries to analyze the foreign policy positions of Justice and Development Party regarding Iran. The research question is: what factors affect the exigent and negatory positions of Justice and Development Party in lieu of Iran? Domestic factors such as the AK PARTY’s approach to Islam and Kurd issues, regional factors such as Arabic countries’ evolutions, Syria’s crisis, and extensive relations with Israeli regime, trans-regional factors like relations with EU and USA are among the most important political factors that have affected positions of Justice and Development Party for Iran. This essay analyzes Justice and Development Party’s positions regarding Iran based on the descriptive-analytic approach.ترکیه اهمیتی استراتژیک برای جمهوری اسلامی ایران دارد؛ لذا تحلیل مواضع سیاسی حزب عدالت و توسعه به عنوان حزب حاکم ترکیه در قبال ایران حائز اهمیت است. حزب عدالت و توسعه از سال 2002 به عنوان حزب حاکم ترکیه به قدرت رسیده و سیاست خارجی این حزب در قبال جمهوری اسلامی ایران روندی متغیر را تجربه کرده است. مقاله حاضر تلاش می کند مواضع سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه در قبال ایران را تحلیل و بررسی کند. بر این اساس پرسش این پژوهش عبارت است از اینکه انگارههای هویتی حزب عدالت و توسعه چه نقشی در سیاست خارجی این حزب در قبال جمهوری اسلامی ایران دارد؟ این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی و با بهرهگیری از اسناد کتابخانهای تاثیر انگارههای هویتی حزب عدالت و توسعه بر سیاست خارجی آن در قبال جمهوری اسلامی ایران را تحلیل میکند. این مقاله از لحاظ هدف کاربردی است. یافتههای مقاله نشان می دهد که نوع خوانش حزب عدالت و توسعه از اسلام، نگاه دموکراتیک این حزب، تلاش رهبران آن برای دوری از تنش و عدم حرکت حزب عدالت و توسعه برای تشکیل حکومت اسلامی ازجمله انگارههای هویتی است که بر سیاست خارجی این حزب در قبال جمهوری اسلامی ایران تاثیرگذار بوده است.https://rjir.basu.ac.ir/article_2428_8d8218230c4e6660bf16bc900a0b5e82.pdf