2
دانشجوی دوره دکتری اندیشه های سیاسی دانشگاه امام صادق(ع)
چکیده
یکی از مراحل مهم هر انقلاب، انتقال قدرت و تثبیت نظام سیاسی جدید است. در دوره ی گذار انقلاب اسلامی، تثبیت نظام جدید، بر دوش دولت موقت گذاشته شد. ناتمام ماندن کار دولت موقت، این سؤال را مطرح میکند که مناسبات دولت موقت با نهادها و نیروها سیاسی اجتماعی، چگونه بود؟ در این مقاله با رویکرد تاریخی و روش اسنادی، در پی آن است که به مناسبات دولت مهندس بازرگان با نیروهای سیاسی در عرصه های انتخاب اعضای کابینه، عملکرد دولت موقت در مورد مسائل مهم کشور ورویکرد دولت وی نسبت به دیگر نیروهای سیاسی اجتماعی، بپردازد. این مقاله نشان می دهد که تعارضات دو گفتمان اسلام سیاسی لیبرال و اسلام فقاهتی و پایگاه اجتماعی هر یک، زمینه ساز منازعات در عرصه ی سیاسی و نوع نقش آفرینی دولت موقت و در نهایت، پایان کار آن در مرحله استقرار نظام اسلامی بوده است.